📌 اپیزود اول پادکست عدالت (برابری) و اپیزود ۵9 پادکست های روانشناسی رادیوبینا

📌 اپیزود اول پادکست عدالت (برابری) و اپیزود ۵9 پادکست های روانشناسی رادیوبینا

693 نفر
دسته بندی: پادکست روانشناسی > عدالت

اپیزود اول پادکست عدالت و اپیزود ۵9 پادکست های روانشناسی رادیو بینا

برای گوش دادن به همه پادکست های عدالت کلیک کنید.

برابری چیست؟ قسمت یک

وقتی در مورد برابری صحبت می‌کنیم، چیزهای زیادی به ذهنمان خطور می‌کند. مثل عدالت در جامعه، برابری در زندگی زناشویی، تساوی در محیط کاری، بین فرزندانمان و حتی عدالت خداوند! در واقع این کلمه دارای طیف وسیعی است که همه حوزه‌هایی که نام بردیم را شامل می‌شود. همه ما به دنبال عدالت هستیم. 
وقتی پارتنر یا همسرمان کاری می‌کند که حق ما نیست می‌گوییم این منصفانه نیست، این عدالت نیست، یا وقتی بین بچه‌ها فرق می‌گذاریم، حتی اگر آن بچه سن کمی داشته باشد به صورت غریزی متوجه اینکه در حقش عدالت رعایت نشده، می‌شود.
وقتی مدیر و کارفرما به زحمات ما توجه نمی‌کند، می‌گوییم بی عدالتی اتفاق افتاده است. وقتی حق مظلومی گرفته می‌شود، بی‌شک این را نهایت بی عدالتی می‌پنداریم! با اینکه نبود برابری را می‌فهمیم، اما تعریف آن برای ما به درستی مشخص نیست. در ادامه قصد داریم به تعریف دقیق‌تری از مفهوم برابری و به دنبال آن عدالت بپردازیم. 

سوالاتی که در مورد برابری وجود دارد

ما در تمام بخش‌های زندگیمان چه از آن مطلع باشیم چه نباشیم با برابری سروکار داریم. ما انسان‌ها در سیر تکاملی خودمان یاد گرفته‌ایم که برای داشتن یک زندگی سرشار از آرامش، برای داشتن فضایی امن و تقویت اتحاد بین هم‌نوعان خود، بیش از هر چیز دیگری به حقوق برابری نیاز داریم، اما عدالت دقیقا چیست و چه تعریفی برای آن وجود دارد؟
این موضوع اساسی که از بدو تولد با آن درگیر هستیم و حق مسلم خود می‌دانیم، چگونه اجرا می‌شود؟!
آیا برای عدالت حد و مرزی هم مشخص شده است؟! آیا در اجرای آن می‌توان کاری کرد که هر دو طرف رضایت‌شان جلب شود؟ آيا به معنای شادمانی و رضایت همگان است؟ این‌ها سوال‌هایی است که ما باید از خودمان بپرسیم و جواب این سوالات می‌تواند به ما کمک کند که با دیدی بهتر به وقایع اطرافمان نگاه کنیم. در پی آن هیجانات و احساسات را با مفهوم عدالت ترکیب نکنیم؛ چرا که گاهی اوقات فراتر از چیزیست که ما به آن باور داریم و گاهی ممکن است چیزی که انتظارش را می‌کشیم، نباشد. 

تعریف برابری

این‌ها سوالاتی بود که ذهن بسیاری را به خود درگیر کرده است و به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم  در  ۱۰ قسمت، به صورت کلی به مفهوم برابری بپردازیم. چه در زندگی شخصی و چه در سطوح بزرگتر مانند جامعه و کشوری که در آن زندگی می‌کنیم. این ۱۰ اپیزود براساس دوره آموزشی آقای مایکل سندل، فیلسوف و استاد دانشگاه هاروارد شکل گرفته است.
 ایشان کتابی با عنوان عدالت نوشتند که با زبانی بسیار ساده و روان مفهوم آن را توضیح داده‌اند. ما در نوشتن این اپیزودها از کتاب ایشان و همچنین از دوره‌ای که در دانشگاه هاروارد برگزار کردند، استفاده کردیم تا بتوانیم محتوای مناسبی را در اختیار شما قرار دهیم. 
این دوره آموزشی کوتاه را به صورت رایگان در اختیار شما قرار داده‌ایم چرا که ما در مرکز روانشناسی رادیو بینا تردیدی نداریم که با آگاهی از مقوله مهم برابری چشم‌انداز جدیدی وارد زندگی شما می‌شود. این دوره فقط درباره نحوه برخورد یک کشور با برابری نیست، بلکه شما با آشنایی از مفهوم آن، می‌توانید تصمیمات بهتری در زندگی شخصی بگیرید و وقایع اطراف خود را بهتر مورد ارزیابی قرار دهید. 
ما قصد داریم شما را وارد دنیای جدیدی کنیم. دنیایی که قرار است در آن با دیدی عمیق‌تر و نگاهی پرسشگر، همه چیز و همه کس را مجددا ارزیابی کنید. 

رابطه برابری و شایستگی چیست؟

با این مقدمه اولین درس برابری را شروع می‌کنیم. عدالت و شایستگی پیوند تنگاتنگی با هم دارند. به این معنی که وقتی در مورد آن صحبت می‌کنیم منظورمان این است که به انسان‌ها براساس شایستگی که دارند، موقعیت، فرصت‌ها، امتیازات و خدماتی داده شود که لیاقتش را دارند.
 برای مثال یک کارگر را فرض کنید که برای یک مجموعه ساختمانی بسیار بزرگ کار می‌کند. از طرفی یک پروژه معماری بزرگ توسط طراحان و معمارانی که تخصص دارند، برنامه‌ریزی و طراحی می‌شود. در اینجا ما با ۲ دسته از افراد سروکار داریم. دسته اول معمار و طراحی است که سالها مطالعه کرده، وارد دانشگاه شده، تخصص گرفته و حالا ثمره این دانش را با بقیه به اشتراک می‌گذارد. 
دسته دوم  یک کارگر که بنابر شرایطی که داشته و محیطی که در آن رشد کرده است، فرصت تحصیل نداشته و با حرفه کارگری امرار معاش می‌کند. در این شرایط به این معنا نیست که دستمزد معمار و کارگر برابر باشد. این عدل نیست! زمانی عدل اجرا می‌شود که کارگر به اندازه توان و تلاشش حقوقی دریافت کند که متناسب با کوشش او باشد و معمار هم با توجه به شایستگی حقوقی متناسب با شرایط خود دریافت کند. اما بی عدالتی چه زمانی اتفاق می‌افتد؟!
زمانی که ما سهم کارگر را در عملیات ساختمانی و به ثمر نشستن یک پروژه بزرگ نادیده بگیریم، حقوق مناسبی به او ندهیم، اصلا به سلامتی کارگر اهمیت ندهیم. نه تنها به او پاداشی داده نشود، بلکه خانواده کارگر را با حقوق کم در ناامنی قرار دهیم و شادی و لذت را از زندگی او بگیریم. بدتر از همه با نگاه بالا به پایین به او نگاه کنیم. حالا نقش برابری در اینجا چیست؟!
 یعنی ما جدا از شرایط و ویژگی های فردی و استعدادهایمان، برابر هستیم و به یک اندازه ارزشمندیم، با این حال به هر شخص براساس شایستگی و تلاش او امتیاز دهیم. همچنین این امتیاز نیز به معنای برتر بودن و رنگین‌تر بودن خون یک عده خاص نیست. تنها با این نگاه می‌شود همه جامعه را با توجه به شایستگی تراز کرد.  در این مثال ما توانستیم شفاف در مورد برابری صحبت کنیم، اما تشخیص اینکه در جایی عدالت وجود دارد یا نه همیشه هم به این سادگی‌ها نیست و حتی ممکن است ما را به بیراهه ببرد.

داستانی در مورد مفهوم برابری

مایکل سندل مثالی می‌زند که از شما می‌خواهیم به آن دقت کنید. ایشان داستانی واقعی را تعریف می‌کنند و از ما میخواهند که در این واقعه، برابری را تشخیص دهیم و ارزیابی کنیم. به این داستان دقت کنید.
در سال ۲۰۰۴ طوفانی از خلیج  مکزیک شروع شد و ایالت فلوریدا را در کام خود فرو برد. طوفان باعث کشته شدن ۲۲ نفر و ۱۱ میلیارد دلار خسارت شد، اما طوفان تاثیر مخرب دیگری هم داشت و آن گران فروشی بود. پمپ بنزینی که در اورلاندو وجود داشت بابت هر کیسه یخی که قبل از توفان ۲ دلار می‌فروخت، اکنون در اوج فلاکت و بی‌خانمانی مردم، همان کیسه یخ ها را ۱۰ دلار می‌فروخت. 
در آن شرایط، که طوفان خرابی بسیاری به بار آورده بود، برق هم قطع شده بود، فصل تابستان بود، گرمای هوا بیداد می‌کرد و خبری از کولر و یخچال هم نبود. مردم چاره ای جز پناه بردن به کیسه‌های یخ نداشتند و با وجود بالا رفتن قیمت، هیچ گزینه دیگری برای آن‌ها باقی نمانده بود.
 داستان به همینجا ختم نشد، سقف بسیاری از خانه‌ها خراب شده بود و روی سقف  خیلی از خانه‌ها درختان تنومندی همراه با طوفان سقوط کرده بود. برای برداشتن آن درخت‌ها نیاز به اَرّه‌  اتوماتیک بود و حال کسانی که برای تعمیر سقف‌ها و برداشتن درخت‌ها آمده بودند، برای برداشتن ۲ درخت، ۲۳ هزار دلار دستمزد می‌گرفتند.
بدتر از همه، کسانی که دیگر خانه‌ای نداشتند و مجبور بودند تا تعمیر خانه‌هایشان جایی اقامت کنند، مجبور بودند برای هر شب اقامت، ۱۶۰  دلار پرداخت کنند. این در حالی بود که قبل از طوفان برای اقامت در یک مُتِل معمولی تنها ۴۰ دلار باید پرداخت می‌کردند. 
تورم قیمت‌ها منصفانه نبود، موافقید؟ قطعا مردم در آن شرایط به این فکر می‌کردند که برابری وجود ندارد و خواهان انصاف بودند. مردم اعتراض کردند و گفتند درست نیست که در این شرایط سخت، عده‌ای بخواهند از بدبختی آن‌ها درآمد کسب کنند.

آیا واکنش احساسی ما با طبیعت عدالت یکسان است؟

دفتر دادستان کل ایالت فلوریدا حدود ۲ هزار شکایت دریافت کرد که یک عده از آن  شکایت‌ها به نتیجه رسید. درحالیکه مردم دنبال برابری و مبارزه با گران فروشی بودند، اقتصاددان‌ها طور دیگری فکر می‌کردند. از نظر آنها این عرضه و تقاضاست که قیمت را مشخص می‌کند و طبیعی است که به خاطر افزایش تقاضا، بازار بخواهد قیمت‌ها را بالا ببرد. 
همان زمان یک اقتصاددان به نام تامِس ساوِل گفت که گران‌فروشی از نظر عاطفی، واژه‌ا‌ی بسیار قوی است که احساسات را تحریک می‌کند، اما اینگونه احساساتی برخورد کردن در اقتصاد بسیار بی معنی است. او  توجیه خودش را داشت که خیلی هم غیرمنطقی نبود. 
از نظر او گران‌فروشی به سود و صلاح مردم است؛ چرا که بالا رفتن قیمت یخ، آب معدنی، تعمیر سقف و هزینه اقامت، باعث می‌شود که مصرف این موارد کاهش پیدا کرده و از طرفی کسانی که تولیدکنندگان و عرضه‌کنندگان این خدمات هستند به تکاپو می‌افتند تا این اقلام را از مکان‌های دورتر به فلوریدا و بخش طوفان‌زده آن بیاورند. 
برای مثال؛ اگر در گرمای تابستان هر کیسه یخ ۱۰ دلار باشد، تولیدکنندگان یخ متوجه می‌شوند که تولید یخ  سود بسیاری داشته و یخ بیشتری تولید می‌کنند. از نظر ساوِل قیمت‌ها بالا نبودند، بلکه آن قیمت‌ها تنها نشان‌دهنده ارزشی است که در آن شرایط بحرانی روی آن‌ها گذاشته شده بود.
به همین صورت نظرات مختلف و کارشناسی زیادی داده شد؛ حتی گفته شد که قیمت بالا، نشانه‌ی طمع فروشندگان نیست و این خصوصیت بازارهای آزاد است و مردم نمی‌توانند در بازار آزاد دخالت کنند.

اما رابطه اخلاق و برابری چه می شود؟

اما دادستان کل فلوریدا از مبارزه با گران‌فروشی دفاع کرد و مثل شهروندان اعتقاد داشت که یک بی عدالتی در حال وقوع است. از نظر او این شرایط عادی در بازار آزاد نیست. خریدار هیچ گزینه دیگری در این شرایط ندارد و در واقع این شرایط به او تحمیل شده است.
این داستان نشان می‌دهد که بحث قانون در جامعه مخصوصا زمانی که ما می‌خواهیم عدالت را اجرا کنیم، خواسته یا ناخواسته در برخی شرایط با اخلاق گره می‌خورد. از طرفی مردم به شرایط بدی دچار شده بودند و گرانی باعث وارد آمدن آسیب بیشتری به آن‌ها می‌شد. از طرفی قانون می‌گفت در بازار آزاد، دولت نمی‌تواند در قیمت‌ها دخالتی داشته باشد.
مردم فلوریدا عصبانی بودند؛ چون متوجه طمع فروشندگان و عرضه‌کنندگان خدمات شدند. طمع نه تنها یک صفت ناپسند است، بلکه فضیلت مدنی انسان را زیر سوال می‌برد. عدالت زمانی در یک جامعه برقرار می‌شود که مردم آن در شرایط بحرانی با هم متحد باشند و به سود خودشان فکر نکنند؛ بنابراین طمع در یک جامعه خوب و عادلانه نباید وجود داشته باشد.
براساس مفهوم برابری، جامعه خوب باید رفتار طمع‌کارانه را نفی و رد کند، نه اینکه به آن  پاداش هم بدهد، درست شبیه داستان طوفان فلوریدا. این‌ موضوعات از نظر اخلاقی قابل درک هستند و خیلی‌ها اعتقاد دارند که حکومت باید درباره این ویژگی‌ها و خصوصیات پسندیده، دیدگاه بی طرف داشته باشد؛
یعنی بحث اخلاقی مقوله‌ای است که مردم باید آزادانه انتخاب کنند که کدام روش بهتر و کدوم روش بدتر است. مثلا در داستان طوفان چارلی، دولت نمی‌تواند طمعِ افراد را آن هم در یک بازار آزاد که قیمت‌ها چندان زیر نظر دولت نیست، کنترل کند و مردم خودشان باید تصمیم بگیرند، اما وقتی بحث اخلاق به میان می‌آید، تشخیص مفهوم برابری کار بسیار دشواری است.

آیا برابری در اخلاق تعریف مشخصی دارد؟ 

در کشورهای دموکراتیک همیشه بر سر این موضوعات، اینکه چه چیز درست است و چه چیز غلط، چه چیز عدالت است و چه چیز بی عدالتی، بحث و اختلاف وجود دارد. عده‌ای با سقط جنین مخالفند و آن را قتل نفس و در نتیجه نابرابری می‌دانند و یک عده مشکلی با آن ندارند. 
عده‌ای با مالیات مردم موافق هستند و عده‌ای مخالف. عده‌ای از موافقان شکنجه دادن مظنون به ترور هستند و عده‌ای هم از مخالفانش، اما این اختلافات در دنیای سیاست کاربرد جالبی دارد. در واقع همین اختلافات بر سر موضوع داغ عدل باعث می‌شود که یک حزب برنده شود و یک حزب بازنده.  بین دو نامزد انتخاباتی ممکن است دو موضِع مخالف بر سر یک موضوع وجود داشته باشد و همین جنگ فرهنگی باعث می‌شود که طرفداران و رای دهندگان به کسی رای بدهند که موافق نظر آنها باشد.

حرف آخر
بحث در مورد درستی و غلط بودن یک موضوع همیشه به گرانی یخ و اختلافات بین نامزدهای انتخاباتی در سیاست ختم نمی‌شود. گاهی اوقات ممکن است برای برابری جان‌های زیادی گرفته شود. در چنین شرایطی است که  تشخیص ما از این مقوله ما را دچار سردرگمی می‌کند. مایکل سندل یک واقعه تاریخی را تعریف می‌کند که در آن انجام کار درست، باعث ریخته شدن خون آدم های زیادی شده است. در اپیزود بعدی  راجع به این داستان صحبت می‌کنیم و به بحث عدالت ادامه خواهیم داد.

ممنون که با ما همراه بودید.
عدالت یعنی ما جدا از شرایط و ویژگی های فردی و استعدادهامون، برابر هستیم و به یک اندازه ارزشمندیم اما به هر شخصی براساس شایستگی و تلاشش امتیاز بدیم. اما این امتیاز هم به معنای برتر بودن یک عده خاص نیست، به معنای رنگین تر بودن خون یک قشر خاص نیست. تنها با این نگاه میشه عدالت را در یک جامعه برقرار کرد. 
همراهان عزیز رادیو بینا
انجمن بیا درد دل کن رادیو بینا همیشه و در هر شرایطی مشتاقانه منتظر دریافت سوالات شماست و کارشناسان رادیو بینا صبورانه پاسخگوی سؤالات شما خواهند بود.
psychology_.plus2@
psychology_.plus@
psychologyplusmagazine@
radiobina@
منتظر نظرات پرمهرتون هستیم.
هیچ کدام از محتواهای درج شده در رادیو بینا جنبه درمانی و تراپی نداشته و تنها تلنگری برای شماست که با واکاوي مشکلات خود، نسبت به درمان ریشه ای آن از یک مشاور و روان درمانگر کمک بگیرید.
📌به انجمن رادیو بینا سر زدی؟ 
وارد وبسایت که میشی پیام ثبت نام در انجمن برات میاد و میتونی بعد ثبت نام از بخش ویرایش مشخصات ، اسمت را مستعار انتخاب کنی، ایمیلی که باهاش وارد میشی برای کسی به نمایش درنمیاد و اطلاعاتت پیش ما محفوظه. 
✅ از این به بعد میتونی هر درد دلی که داری توی انجمن برامون بنویسی.  
 ما در رادیو بینا مشکلات را تراپی نمیکنیم بلکه به شما سرنخ‌هایی برای ریشه یابی مشکلات‌تان خواهیم داد.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند
امتیاز شما :
ElGrandeToto - 7elmet Ado 6(MP3_320K)