📌 اپیزود دوم پادکست عدالت (بزچران های افغان) و اپیزود 60 پادکست های روانشناسی و فلسفی رادیو بینا

📌 اپیزود دوم پادکست عدالت (بزچران های افغان) و اپیزود 60 پادکست های روانشناسی و فلسفی رادیو بینا

262 نفر
دسته بندی: پادکست روانشناسی > عدالت

اپیزود دوم پادکست عدالت و اپیزود 60 پادکست های روانشناسی و فلسفی رادیو بینا

برای خواندن همه پادکست های عدالت کلیک کنید.

برای خواندن همه  پادکست های روانشناسی کلیک کنید.

قسمت دو برابری: بزچران های افغان!

در اپیزود اول برابری، برای شما توضیح داده شد که تشخیص اینکه چه چیز درست و عادلانه است، همیشه هم کار آسانی نیست. در بیشتر اوقات تشخیص برابری باعث می‌شود که ما سر یک دوراهی اخلاقی قرار بگیریم. ابتدا داستانی که مایکل سندل در مورد عدالت تعریف می‌کند را برایتان بازگو کرده و سپس داستانی از یک خانواده برایتان تعریف می‌کنیم تا بتوانید این دو داستان را در زندگی واقعی هم ارزیابی کرده و مشاهده کنید که آیا شما عدالت را در زندگی شخصی خود نیز اجرا می‌کنید یا خیر؟

تصمیمات شخصی و اجرای برابری 

در سال ۲۰۰۵ ارتش آمریکا یک تیم ویژه متشکل از ۴ نفر را برای یک ماموریت محرمانه و  حساس به افغانستان فرستاد. این تیم قرار بود در مرز افغانستان و پاکستان یکی از رهبران طالبان، که ارتباط نزدیکی با بِن لادن داشت را شناسایی کنند. 

آن‌ها متوجه شدند که این شخص، فرمانده‌ی یک گروه ۱۴۰ تا ۱۵۰ نفری است. گروهی در یک روستا که در منطقه‌ای کوهستانی قرار داشت، مستقر شده و مسلح هم بودند.

تیم ویژه محل اقامت را پیدا کرده و در جایی کمین می‌کنند. در همان لحظه آن‌ها دو روستایی را با حدود 100 راس روستاییان یک پسر حدودا ۱۴ ساله هم وجود داشت. 

تیم ویژه اسلحه‌هایشان را به سمت روستاییان گرفته و تَفتیششان می‌کنند. سپس مشاهده می‌کنند که هیچ اسلحه‌ای با آن‌ها نیست. اما در مورد اینکه آن‌ روستاییان را آزاد کنند یا بکشند دچار تردید می‌شوند.

 تیم ویژه با فرماندهی شخصی با نام لاترِل به این فکر می‌کنند که اگر این دو نفر جاسوس طالبان باشند چه؟ اگر آن‌ها را رها کنند و مکان سربازان امریکایی را لو بدهند چه؟ اما اگر آن‌ها جاسوس نبودند و اعدامشان می‌کردند، جان دو نفر و یک پسر نوجوان را به ناحق ریخته بودند و البته این بی عدالتی بود. 

تیم ویژه در یک دوراهی اخلاقی گیر افتاده بودند و تصمیم‌گیری بسیار سخت شده بود. تیم ویژه حتی طناب هم نداشتند تا حداقل آن روستایی‌ها را تا پایان عملیات ببندند و این موضوع هم کار را خیلی سخت‌تر می‌کرد. یکی از همرزم‌های لاترِل گفت که آن‌ها در حال انجام وظیفه هستند و هر کاری که برای نجات جان‌شان لازم است باید انجام بدهند، اما لاترِل دچار دوراهی اخلاقی شده بود. یعنی در دوراهی عدالت و بی عدالتی گیر افتاده بود!

لاترِل بعدها گفته بود که در آن لحظات چیزی در ذهنش به وی می‌گفت کشتن کسانی که هیچ سلاحی ندارند، درست نیست. بعد از گفت‌وگوهای زیاد بالاخره تصمیم گرفتند که آن روستایی‌ها را آزاد کنند.

یک ساعت و نیم بعد، تیم ویژه در محاصره ۱۰۰ نفر از افراد طالبان قرار گرفته بودند. آن افغان‌ها ۳ همرزم لاترِل را کشتند و یک بالگرد آمریکایی را هم که برای کمک تیم ویژه آمده بود، منهدم کردند. ۱۶سرنشین آن بالگرد در اثر این اتفاق و در مجموع ۱۹ نفر کشته شدند!

تنها کسی که زنده ماند لاترل بود که با بدنی زخمی، خودش را تا دامنه کوه رساند و در یک خانه روستایی پنهان شد. بعدها لاترِل بابت تصمیمی که گرفته بود پشیمان شد و گفت: این احمقانه‌ترین و افتضاح‌ترین تصمیمی بود که در زندگیم گرفتم. من رأیی دادم که حکم امضای مرگ هم رزمانم بود و این تصمیم اشتباه تا زمان مرگم دست از سرم بر نمی‌دارد!

آیا می توان در دوراهی اخلاقی برابری را تشخیص داد؟

به داستان دقت کردید؟ دوباره به صحنه قبل از وقوع حادثه بر می‌گردیم. یعنی آن زمان که سربازها روستایی‌ها را آزاد نکردند. اگر لاترِل به این فکر می‌کرد که ممکن است آن روستایی‌ها جاسوس طالبان باشند، قطعا در تصمیم گیریش تاثیر زیادی می‌گذاشت و شاید بابت کشتن آنها عذاب وجدان کمتری داشت. 

اما اگر لاترِل به این فکر می‌کرد که آن‌ها جاسوس نیستند و ممکن است به دست طالبان بیفتند و تحت شکنجه، مکان آن‌ها را لو بدهند، باز هم تصمیم به کشته شدن روستایی‌ها می‌گرفت؟! اما در این حالت،  نسبت به حالت اول، سربازها دچار عذاب وجدان بیشتری می‌شدند. 

همانطور که می‌بینید استدلال‌های اخلاقی ما روی نحوه اجرای برابری تاثیر زیادی می‌گذارند. منطقی است که به خاطر نجات ۱۹ نفر، کشتن دو روستایی و آن پسر بچه کاری درست و حتی عادلانه است. جان ۳ نفر در ازای ۱۹ نفر!

اما وقتی استدلال‌های اخلاقی سروکله‌شان پیدا می‌شود، تشخیص اینکه چه چیزی واقعا درست و غلط است، کاری بسیار سخت است. اگر بخواهیم ساده‌تر برایتان توضیح دهیم بین قضاوت و اعتقادات ما همواره جدلی دائم وجود دارد. اعتقادات و باورهای ما بر چیزی تاکید می‌کند و قضاوت که بر پایه منطق است روی موضوع دیگری تاکید دارد.

آیا اخلاقیات می تواند برابری را تشخیص دهد؟ 

حال به یک داستان واقعی دیگر می‌پردازیم. داستانی که جدال میان قضاوت درست یا همان برابری با استفاده از استدلال‌های اخلاقی ماست. زن و شوهری را در نظر بگیرید که صاحب ۳ فرزند هستند. روابط زن و شوهر دچار آسیب زیادی شده و دیگر امیدی به ادامه این رابطه نیست. 

در حقیقت زن  و مرد در یک دوراهی اخلاقی قرار گرفته‌اند. از یک طرف به دنبال اجرای عدالت بین خودشان هستند و از طرفی آینده ۳ فرزند نگران‌شان می‌کند. عدالت یعنی آنها مسئولیت این ۳ فرزند را بر عهده دارند. فرزندان انتخابی نداشته‌اند و با خواسته‌ی زن و شوهر متولد شده‌اند. 

حالا بچه‌ها در شرایطی هستند که نیاز به یک خانواده استوار داشته و از فروپاشی خانواده به شدت آسیب می‌بینند. استدلال اخلاقی زن و شوهر را وارد یک دوراهی می‌کند. دوراهی میان ماندن در زندگی مشترک به خاطر ۳ نفر یا جدایی و طلاق برای رهایی  ۲ نفر.

این همان دوراهی‌ای است که بسیاری از زوج‌های دارای فرزند را که می‌خواهند جدا شوند دچار تردید می‌کند. استدلال عقلانی از آن‌ها می‌خواهد به زندگی مشترک ادامه بدهند تا آزادی و رهایی را تجربه کنند، اما بچه‌ها، آن‌ها را درگیر احساسات می‌کند. مسئولیت پذیری، خدشه‌دار شدن احساسات بچه‌ها، درد و رنج بچه‌ها از جمله احساساتی است که باعث می‌شود از جدایی منصرف شوند.

اینجاست که تصمیم‌گیری کار بسیار سختی می‌شود؛ چرا که موضوع بر سر عدالت و برابری است؛ بنابراین متوجه می‌شویم که برای اجرای عدالت نمی‌شود فقط روی منطق و آن چیزی که در شرایط درست به نظر می‌رسد، تکیه کرد.

اجرای عدالت به شدت با مَبانی اخلاقی و باورهای ما گره خورده و ما در این بین باید تصمیمی  بگیریم که هم جنبه عقلانی و هم اخلاقی قضیه،  با یکدیگر ترکیب شوند.

برابری در روابط شخصی و اجتماعی

در مثالی که در اپیزود اول توسط مایکل سندل آورده شد، حمایت از مردم در شرایط بحرانی و مبارزه با گرانفروشی جنبه اخلاقی داستان بود. در آن‌جا عدالت به این معنا بود که دولت نمی‌تواند و نباید در بازار آزاد دخالت کند.

به نظر ما در بحث اجرای قانون و برابری، لازم و ضروری است که عقاید و باورهای اخلاقی و همینطور افکار عمومی در کنار قوانین سیاسی لحاظ شوند. تشخیص عدالت خصوصا زمانی که با استدلال‌های اخلاقی ما ترکیب می‌شود، موضوعی است که باید نظر و باورهای کل جامعه را با آن سنجید و نباید صرفا به نظر و باور یک نفر اکتفا کرد.

باید این نکته را مد نظر داشته باشیم قوانینی که در کشورها وجود دارند، برای رفاه شهروندان وضع شده‌اند. البته باورها و اعتقادات ما در نحوه رضایتمندی ما از زندگی تاثیر بسیار زیادی دارند.

در واقع قوانین، مجموعه دستورالعمل‌ها و باید و نبایدهایی خشک و عاری از احساسات نیست. قوانینی که در دنیا وجود دارد قطعا برای بهتر کردن حال مردمانش وضع شده‌اند؛ چرا که در  یک جامعه دارای برابری، قطعا مردمانی شاد وجود خواهند داشت. بنابراین اگر ما بدون درنظر گرفتن باورها و عقاید مردم یک کشور قوانینی را وضع کنیم، نتیجه خوبی به دست نخواهیم آورد. 

در زندگی اجتماعی برابری به کار می آید یا اخلاقیات؟

در زندگی شخصی هم به همین صورت است، وقتی شما ازدواج می‌کنید یک توافق و قراردادی را باهم امضا می‌کنید که در هر کشوری متفاوت است. برای مثال اگر ایرانی هستید در متن قَباله‌نامه ازدواج آمده که اگر همسر شما به بیماری لاعلاجی مبتلا شود قانون به شما اجازه جدایی را می‌دهد؛

پس اینجا قانون است که عدالت را برقرار می‌کند، اما استدلال اخلاقی و باورهای یک فرد، در این مواقع باعث ایجاد دوراهی شده و چه بسا همسران زیادی هستند که در کنار همسرشان می‌مانند و اقدام به جدایی نمی‌کنند.

عدالت یعنی شما می‌توانید در کنار مرد یا زن دیگری زندگی کنید و این حق شماست، اما اخلاق و باورهای ما مانع اجرای عدالت می‌شود. سوالی که در اپیزود اول مطرح کردم را مجددا می‌پرسم. آیا عدالت به معنای خشنودی همه انسان‌ها است؟ 

متوجه شدیم که نه! همیشه هم اجرای عدالت باعث رضایت همگان نیست، اما اگر برابری و جنبه اخلاقی را روی دو کفه ترازو قرار دهیم، متوجه می‌شویم کفه اخلاقی گاهی اوقات سنگین‌تر می‌شود. 

برای ایجاد توازن بین این دو کفه‌ی ترازو، ما به نگاهی موشکافانه‌تر نیاز داریم. نگاهی که با آن بتوانیم در ایجاد قوانین و اجرای عدالت، همیشه جنبه‌ی اخلاقی موضوعات را در نظر بگیریم. برای مثال در داستان روستاییان افغان، سربازها بین جاسوس بودن روستاییان و بی گناه بودن آن‌ها تردید داشتند.

فرمانده‌ی تیم به خاطر استدلال های اخلاقی قادر به کشتن آن‌ها نبود، با این حال در چنین شرایطی او فقط به جنبه اخلاقی قضیه تکیه کرد و کفه استدلال اخلاقی سنگین‌تر از منطق و قضاوت شد. 

در آن شرایط تنها راه این بود که روستاییان در جایی زندانی شوند. قطعا به جز بستن با طناب، راه ‌های دیگری هم برای نکشتن آن‌ها وجود داشت. کشتن، ساده‌ترین راه حل ممکن بود، اما برای شخصی مانند لاترِل که باورهای اخلاقی‌اش تا روز مرگ رهایش نمی‌کرد و برای داشتن یک وجدان آسوده، می‌توانست یک راه‌حل سوم هم وجود داشته باشد.

حرف آخر

اجرای عدالت و برابری کار آسانی نیست و در بسیاری اوقات باورها و عقاید ما باعث می‌شود، راه آسان‌تر را انتخاب کنیم. در داستان روستاییان افغان، باور به اینکه آن‌ها جاسوس بودند، عمل کشتن‌شان را راحت‌تر می‌کند و اجرای عدالت آسان‌تر است.

اما فکر کردن به گزینه‌ای دیگر یعنی اینکه روستاییان بی‌گناه هستند، نیاز به چاره‌اندیشی بیشتر دارد؛ چرا که استدلال‌های اخلاقی و باورهای ما همیشه باعث تردید ما در اجرای عدالت و قوانین می‌شوند.

حالا از شما سوالی می‌پرسم. تصور کنید در کشوری هستید که هیچ مشکلی در آن وجود ندارد. همه مردم در خوشی و سعادت کامل هستند، وفور نعمت در این کشور وجود داشته و همه زندان‌ها خالی بوده و حتی هیچ جرمی انجام نمی‌شود.

اما به شما گفته می‌شود در یکی از زیرزمین‌های این کشور بچه‌ای وجود دارد که بیمار بوده و وضعیت بسیار فلاکت‌باری دارد. البته این بچه در غل و زنجیر اسیر شده است! شرط خوشبختی مردمان این کشور این است که کسی مراقب بچه نباشد. 

اگر بچه تیمار شود، سعادت کل مردمان آن کشور در یک لحظه از بین می‌رود. در این داستان عدالت کجاست؟ شما را با این داستان تنها می‌گذاریم تا در اپیزود سوم برابری به آن بپردازیم.   

ممنون که با ما همراه بودید.

همیشه هم اجرای عدالت باعث رضایت نیست اما اگر عدالت و جنبه اخلاقی را روی دو کفه ترازو قرار بدیم، متوجه میشیم کفه‌ی اخلاقی گاهی اوقات سنگین تر میشه. برای ایجاد توازن بین این دو کفه‌ی ترازو، ما به نگاهی موشکافانه تر نیاز داریم. نگاهی که بتونیم در ایجاد قوانین و اجرای عدالت، همیشه جنبه اخلاقی موضوعات را درنظر بگیریم.

همراهان عزیز رادیو بینا

انجمن بیا درد دل کن رادیو بینا همیشه و در هر شرایطی مشتاقانه منتظر دریافت سوالات شماست و کارشناسان رادیو بینا صبورانه پاسخگوی سؤالات شما خواهند بود.

psychology_.plus2@

psychology_.plus@

psychologyplusmagazine@

radiobina@

منتظر نظرات پرمهرتون هستیم.

هیچ کدام از محتواهای درج شده در رادیو بینا جنبه درمانی و تراپی نداشته و تنها تلنگری برای شماست که با واکاوي مشکلات خود، نسبت به درمان ریشه ای آن از یک مشاور و روان درمانگر کمک بگیرید.

📌به انجمن رادیو بینا سر زدی؟ 

وارد وبسایت که میشی پیام ثبت نام در انجمن برات میاد و میتونی بعد ثبت نام از بخش ویرایش مشخصات ، اسمت را مستعار انتخاب کنی، ایمیلی که باهاش وارد میشی برای کسی به نمایش درنمیاد و اطلاعاتت پیش ما محفوظه. 

✅ از این به بعد میتونی هر درد دلی که داری توی انجمن برامون بنویسی.  

لینک ورود به انجمن درد دل

آموزش ثبت نام در انجمن  

رادیو بینا در زیلینک

کانال تلگرام رادیوبینا

 ما در رادیو بینا مشکلات را تراپی نمیکنیم بلکه به شما سرنخ‌هایی برای ریشه یابی مشکلات‌تان خواهیم داد.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند
امتیاز شما :
ElGrandeToto - 7elmet Ado 6(MP3_320K)