چندوظیفگی آن چیزی نیست که فکر میکنید
فهرست مطالب
چندوظیفگی آن چیزی نیست که فکر میکنید، شما احتمالاً کسی را میشناسید که ادعا میکند قادر است چند کار را به طور همزمان خیلی عالی انجام دهد، یا شاید خودتان هم همین ادعا را داشته باشید. با این حال، تحقیقات نشان میدهد که انسانها در حقیقت در انجام همزمان چند وظیفه خیلی بد عمل میکنند. پس بیایید از افسانه چندوظیفگی (multi-tasking) ابهامزدایی کنیم.
این مطلب را نیز مطالعه کنید : 6 نشانه ی پدیده ی چراغ گاز که باید آن ها را بدانید و مراقب آن ها باشید.
ما در زندگی به طور مداوم درگیر کارهای مختلفی هستیم. تصور کنید وقتی در حال تماشای یک فیلم از تلویزیون هستید، پیامی روی گوشی همراهتان دریافت میکنید. همان طور که به تماشای فیلم ادامه میدهید، گوشی را برمیدارید و شروع به ردوبدل پیام با دوستتان میکنید. پس از مدت کوتاهی، متوجه میشوید که قسمتی از فیلم را متوجه نشدهاید. این مثال نشان میدهد که ما انسانها در انجام همزمان دو کار خیلی ضعیف هستیم. با این که افراد اغلب فکر میکنند در حال انجام چند وظیفه به طور همزمان هستند، در حقیقت به طور مداوم و ناخودآگاه در حال تغییر توجه خود بین وظایف مختلف هستند. این توانایی شناختی تغییر وظیفه (task-switching) نام دارد.
چندوظیفگی چه هزینههایی را به ما تحمیل میکند؟
تحقیقات بارها نشان داده است که تغییر وظیفه با هزینه عملکرد همراه است. تغییر وظیفه احتمال بروز خطا را در افراد بالاتر برده و سرعتشان را کمتر میکند. پس چرا ما همچنان سعی میکنیم چندین کار را به طور همزمان انجام دهیم.
یک احتمال این است که افراد صرفاً تغییر وظیفه را دوست دارند. برای بررسی این احتمال، گروهی از محققان اخیراً آزمایشی را انجام دادند. در این آزمایش، کلمههایی یکی پس از دیگری به شرکتکنندگان نشان داده میشد. آنها باید به یکی از این دو سؤال جواب میدادند: این که آیا آن کلمه (برای مثال، «گاو» یا «صابون») به چیزی جاندار اشاره دارد یا بیجان، یا این که از یک توپ بسکتبال کوچک تر است یا بزرگتر. کلمه اول با یکی از این دو سؤال شروع میشد، اما برای کلمههای بعدی علامتی وجود داشت که دو حالت داشت. یا نشان میداد که برای کلمه بعد، شرکتکننده باید به همان سؤال قبلی جواب دهد (علامت وظیفه مشابه)، یا سؤال تغییر کرده است (علامت تغییر وظیفه). به عنوان مثال، اگر کلمه مشاهدهشده «گاو» و سؤال در مورد جاندار یا بیجان بودن بود، علامت تغییر وظیفه به این معنی بود که شرکتکننده برای کلمه بعد باید اندازه کلمه را با توپ بسکتبال مقایسه کند.
در بخش دوم آزمایش، از شرکتکنندگان خواسته شد که به علامتهای وظیفه مشابه و تغییر وظیفه بر اساس میزان خوشایند بودن آنها رأی بدهند. نتایج نشان داد که شرکتکنندگان به علامتهای تغییر وظیفه رأی منفی بیشتری دادند.
در این مطالعه، محققان، علاوه بر مشاهده تأثیرات منفی تغییر وظیفه بر عملکرد افراد، نشان دادند که این رفتار هزینههای احساسی هم دارد و افراد تغییر متناوب بین وظایف را دوست ندارند.
آیا در عمل به تغییر وظیفه علاقه داریم؟
اما آیا کسانی که احساس منفی قویتری نسبت به تغییر وظیفه دارند در صورت داشتن حق انتخاب، کمتر این کار را انجام میدهند؟ مطالعه قبل نمیتواند به این سؤال پاسخ بدهد.
برای یافتن پاسخ این سؤال، ما در مطالعهای جدید ارزیابی احساسی هر شرکتکننده از تغییر وظیفه را اندازهگیری کردیم. سپس، بررسی کردیم که اگر به صراحت از آنها نخواهیم که وظیفهی خود را تغییردهند، چقدر این کار را انجام میدهند. مطابق با نتایج مطالعات پیشین، ما دریافتیم که حتی در انتخاب اختیاری هم، شرکتکنندگان در هنگام تغییر وظیفه با همان هزینههای عملکردی شناخته شده (افزایش خطا و کاهش سرعت) روبرو بوده و در نتیجه علاقه کمتری به تغییر وظیفه دارند.
چرا تغییر وظیفه احساسی منفی در ما ایجاد میکند؟
تحقیقات ما نشان میدهد که میزان تمایل افراد به انجام یک وظیفهی با ارزیابی احساسی آنها از میزان زحمتی که باید برای انجام آن وظیفهی متحمل شوند در ارتباط است. در مجموع، افراد دوست ندارند چند کار را به صورت همزمان انجام دهند، زیرا برای این کار باید به طور مداوم توجه خود را بین وظایف تغییر دهند. اما این ارزیابی احساسی افراد چه فایدهای دارد؟ به شما پیشنهاد می کنیم که مقاله خطرات از بین بردن احساسات چیست؟ را هم مطالعه بفرمایید.
ما معتقدیم که پیامهای منفی در مغز به ما کمک میکند یاد بگیریم از موقعیتهایی که پرزحمت بوده و به کنترل شناختی زیادی نیاز دارد، اجتناب کنیم. ما از این طریق میتوانیم از قوای شناختیمان به مؤثرترین شکل ممکن استفاده کرده و عملکردی بهینه داشته باشیم.
نکته پایانی این است که احساسات منفی مرتبط با تغییر وظیفه تا حدی به میزان پاداشی وابسته است که برای یک وظیفه دریافت میکنیم. اگر پاداش انجام دو وظیفه به یک اندازه باشد، افراد سعی میکنند فقط در صورت ضرورت وظیفهی خود را تغییر دهند. اما اگر یکی از وظایف پاداش بیشتری داشته باشد، احساس منفی آنها به تغییر وظیفه احتمالاً کمتر است. در این حالت، آنها وقتی توجه خود را به کاری هدایت میکنند که پاداش بیشتری دارد، خیلی خوشحال شده و اهمیتی به هزینههای عملکردی و احساسی تغییر نمیدهند.
بنابراین، در آینده، اگر از کسی شنیدید که در چندوظیفگی مهارت دارد، بدانید که در حقیقت موضوع صحبت او تغییر وظیفه است و احتمالاً به آن اندازه که تصور میکند عملکرد مؤثری در این کار ندارد. مقاله فوق در رادیو بینا تهیه و ترجمه شده است، هر سوالی در این باب داشتید می توایند برای تیم ما کامنت کنید.
منبع:
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند