آیا جایی هست که بتوانیم در آن شرارت کنیم؟
فهرست مطالب
با جنبههای بد درونمان چه کنیم؟ هر یک از ما جنبههایی خوب و بد، یا روشن و تاریک داریم. اما برای این که با یکدیگر رفتاری شایسته داشته باشیم و جامعهای سالم تشکیل دهیم، از همه میخواهیم که طبق ارزشهای جامعه رفتار کنند. برای این کار، از آموزش و قانون هم استفاده میکنیم. مهربانی به جای خشم و شرارت، عشق به جای نفرت، کنترل به جای اعتیاد، و وقتشناسی به جای تأخیر نمونههایی از رفتارهای مورد پسند جامعه هستند.
روانپزشک نامآشنای سوئیسی کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) جنبههای تاریک وجود ما را «سایه» مینامد. اما سایه ضرورتاً چیز وحشتناکی و شرارت باری نیست؛ ممکن است فقط جنبهای از شخصیت شما باشد که برای خودتان یا نزدیکانتان آزاردهنده است، مثلاً این که بیدلیل عصبانی میشوید، یا خیلی وقتها به دیگران حسادت میکنید.
در هنگام خستگی یا پریشانی، این سایهها به صورت اشتباهاتی نابجا بهزور وارد زندگی ما میشوند. به خاطر همین سایهها است که وقتی صبرمان لبریز میشود، بر سر فرزندانمان فریاد میزنیم به زور و شرارت روی می آوریم، یا وقتی احساس ناتوانی میکنیم، به تقلب متوسل میشویم.
آیا درست است که چشمهایمان را به روی نقاط تاریک و شرارت بار ببندیم؟
اگر راهحل مواجهه با سایهها انکار آنها بود، زندگی دیگر این قدر پیچیده نمیشد. حتی اگر مصمم باشید که سایههای خود را نادیده بگیرید، به احتمال زیاد از دیدن همان سایهها در دیگران آزرده میشوید. برای مثال، شما در همه حال سعی میکنید با همه مهربان باشید، اما میبیندید که بعضیها با شما یا آدمهای اطراف خودشان دشمنی دارند، یا حتی مردمآزاری میکنند. در بهترین حالت، به فردی تبدیل میشوید که با افرادی که آزادانه بر اساس سایههای خود عمل میکنند، خیلی سختگیر است و همیشه آنها را قضاوت میکند.
آیا میتوانیم فقط جنبههای مثبت خود را پرروش بدهیم تا از شرارت ها دور بمانیم ؟
شاید با نهایت شکیبایی، تمام زندگی خود را فقط صرف پرورش خوبیهای درونتان کنید و بتوانید با کمتوجهی به سایههای خودتان و اطرافیان، جنبههای بد را از خود دور نگه دارید. اما این کار باعث میشود که خود را با دیگران متفاوت بدانید، و هر روز بیشتر احساس تنهایی و دلمردگی کنید.
در حقیقت، مسئله این است که سایهها به زندگی ما نشاط میبخشند. آشفتگی ذاتی سایهها برای رشد ما به عنوان یک انسان ضروری است. دست کشیدن از سایههایمان به این معنی است که اعلام کنیم بخشی از شخصیت ما وجود ندارد.
بر اساس باور یونگ، ما نیاز داریم که با سایههایمان یکی شویم زیرا هدف از زندگی این نیست که ثروتمند، قدیس، یا معروف بشویم؛ هدف واقعی زندگی کامل شدن است. یونگ میگفت که از کودکی به ما آموزش میدهند جنبههایی از خودمان که مورد تأیید جامعه نیست را فراموش کنیم. این نوعی نابینایی روانشناختی را در ما پرورش میدهد، شخصیتمان را تضعیف میکند، و به جنبههای تاریک درونمان فرصت رشد میدهد.
اگر ما به سایهها توجه و رسیدگی نکرده و به آنها واکنش نشان ندهیم، درک ارزشهای جامعه برایمان مشکلتر میشود. در نتیجه، جنبههای تاریک با گذر زمان قویتر شده و به روشهایی غیرمنتظره وارد زندگی ما میشوند.
راهحل این مسئله ( شرارت نکردن ) چیست؟
آیا بهتر این است که همه ما به افرادی شرور تبدیل بشویم؟ فرض کنید خیلی زود عصبانی میشوید اما والدینتان با منطق درستی به شما آموزش دادهاند که خشم چیز بدی است. در این وضعیت، چطور میتوانید این جنبه از شخصیت خود را بپذیرید بدون این که آن را تقویت کرده باشید؟ شما می توانید از طریق تست والدین متوجه شوید که آیا والدین خوبی برای فرزندان خود هستید یا خیر!
فیلسوف آلمانی فردیریش نیچه یکی از نخستین کسانی بود که به این مسئله توجه کرد. او میگفت برای این که واقعاً به فردی اخلاقمدار تبدیل شویم و کارهای خوب انجام دهیم، باید جسارت بد بودن را داشته باشیم. شما با تسلط بر سایهها ویژگیهای شخصیتی خود را بهبود میبخشید و با زندگی هماهنگی بیشتری پیدا میکنید.
اما چطور با سایههایمان زندگی کنیم بدون آن که به خودمان و دیگران آسیب برسانیم؟
آگاهی از جنبه شیطانی شرارت بار درونمان برای حفظ سلامتی مهم است. یونگ میگوید برای این که به این کمال و آگاهی برسیم باید با با سایهها یکی شویم.
برای مثال، پرخاشگری و شرارت را در نظر بگیرید. ما دوست داریم با هم مهربان باشیم. با این وجود، ممکن است با همسر یا همکارانمان به طرز ناخوشایندی قاطعانه صحبت کنیم. روانپزشک امریکایی کِلارا تامپسِن (Clara Thompson) بر این باور است که «پرخاشگری ضرورتاً تخریبگر نیست. این رفتار از یک تمایل ذاتی به رشد و تسلط بر زندگی سرچشمه میگیرد. به نظر میرسد این ویژگی همه موجودات زنده است. تنها زمانی که جلوی رشد این نیروی اجتماعی گرفته شود، عناصر خشم، خشونت، و نفرت با پرخاشگری پیوند پیدا میکنند».
ما باید با جنبههای شیطانی خود روبرو شده و به آنها کمی فضا بدهیم
این به این معنی نیست که از روی عمد به دیگران پرخاش کنیم و همه بدیهای درونمان را بر سر دیگران خالی کنیم. در عوض وقتی سایههایمان میخواهند خود را نشان بدهند، به جای آن که انرژی خود را صرف انکارشان بکنیم یا خودمان یا دیگران را سرزنش کنیم، بهدقت به مشاهده آنها بپردازیم.
هر ویژگی خوب یا بد بخشی از وجود ماست. ما برای این که عشق ورزیدن را یاد بگیریم، به همه این ویژگیها نیاز داریم. اغلب اوقات، وقتی سایه شدت بیشتری دارد، انکار آن خطر بیشتری برای ما دارد. پس، اگر خیلی پرخاشگر هستید، شاید بدنتان میخواهد به شما بگوید که در آن زمان و مکان آسیبپذیر هستید، و برای بیان حرفتان، به کمی صبر یا فضایی ایمنتر نیاز دارید.
خلاصه کلام
جدی گرفتن سایهها روشی برای مراقبت از جنبههای روشن وجود ماست؛ توجه به احساسات و خیالپردازیهای منفی از ما آدمهای بدی نمیسازد بلکه ما را دقیقتر و دلسوزتر میکند. اگر خانه شما در حال سوختن است، شما تظاهر نمیکنید که چیزی ندیدهاید یا حس نکردهاید. شما برای کنترل آتش دستبهکار میشوید و از خانه خود مراقبت میکنید.
پس، به جای سرکوب سایهها یا سرزنش و قضاوت خودتان، سعی کنید سایههای خود را بشناسید تا بتوانید با آنها یکی شده و آنها را تحت کنترل خودتان بگیرید. یکی شدن با سایهها روحیه شما را بهتر کرده و این نشاط به صورت خلاقیت، اتکابهخود، شجاعت، رشد فردی و دیگر ویژگیهای خوب شخصیتی در شما نمود پیدا میکند.
منبع:
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند