چطور بفهیم حد و مرز روابط ما با دیگران اشکال دارد ؟

چطور بفهیم حد و مرز روابط ما با دیگران اشکال دارد ؟

279 نفر
دسته بندی: خودشناسی

چطور بفهیم حد و مرز روابط ما با دیگران اشکال دارد ؟ تشخیص این که چه زمانی دیگران وارد حریم شخصی شما شده‌اند و حد و مرز روابط کجا باید باشد، کاری بسیار مشکل است. شاید زندگی خود من، ویتنی کازارِس (Whitney Casares)، نمونه‌ خوبی از پیچیدگی این مسئله باشد. من در دوران مدرسه دختری خوبی بودم. هیچ وقت واقعاً به دردسر نمی‌افتادم. همه معلم‌ها عاشق من بودند. اگر جواب سؤالی را می‌دانستم، همیشه اول اجازه می‌گرفتم و در زمان‌های دیگر ساکت می‌ماندم. اما این ماجرا فقط به دوران مدرسه ختم نشد. در شروع آشنایی با همسرم اِسکات، هرگز با او درگیر نمی‌شدم چون نمی‌خواستم او را عصبانی کنم. من، به عنوان یک زن بالغ، هنوز در برابر خواسته‌های نابجای مادرم تسلیم می‌شدم. در محل کار هم به هر درخواستی جواب مثبت می‌دادم تا این که دیگران هیچ بهانه‌ای برای سرزنشم نداشته باشند.

اکنون، به کمک جلسات روان‌درمانی متعدد فهمیده‌ام که دلیل آن رفتارها فقط این نبود که می‌خواستم آدم خوبی باشم و برای دیگران کارهای خوب انجام دهم. ماجرا به این حقیقت مربوط می‌شد که من به‌سختی می‌توانستم حد و مرز روابط خود را با دیگران تعیین و حفظ کنم. من نهایت سعی را می‌کردم تا از درگیری با دیگران اجتناب کنم زیرا خودم را متقاعد کرده بودم که احساسات و آسایش آنها از احساسات و آسایش من مهم‌تر است. با این کار، به دیگران اجازه می‌دادم وارد حریم شخصی‌ام شوند.

این مقاله را برای کسانی نوشته‌ام که با هر درخواستی در محل کار موافقت کرده‌اند، با این که می‌دانستند پذیرفتن آن درخواست‌ها به بنیاد خانواده آنها آسیب خواهد رساند؛ آنهایی که در جلسه‌ها ساکت مانده‌اند زیرا نمی‌خواستند آرامش موجود را به هم بزنند؛ و به طور کلی، همه کسانی که نگران مرزهای روابط‌شان با دیگران هستند.

8 نشانه که مشخص می‌کند حد و مرز روابط‌ شما دچار مشکل شده است

 

8 نشانه که مشخص می‌کند حد و مرز روابط‌ شما دچار مشکل شده است

  1. از این که دیگران را مأیوس کنید به‌شدت تنفر دارید.

شما اغلب با برنامه‌های دیگران پیش می‌روید. با پیشنهادهایی موافق می‌کنید که معمولاً به‌تنهایی انتخاب‌شان نمی‌کنید، و احتمالاً تمایلی به انجام آنها ندارید. در همه انجمن‌های پیشنهادشده عضو می‌شوید، با دیگران به رستوران‌هایی می‌روید که می‌دانید غذای مناسبی برای شما یا فرزندتان ندارند، یا با بدترین ساعت‌های کاری کنار می‌آیید چون می‌خواهید خود را با تصمیم‌های رئیس‌تان هماهنگ کنید.

  1. حس می‌کنید مسئول احساسات دیگران هستید.

شما نگران این هستید که آیا به دیگران خوش می‌گذرد و حال‌شان خوب است. برای این که مطمئن شوید این اتفاق می‌افتد، از مسیر خودتان خارج می‌شوید. به همین خاطر، معمولاً احساس گناه و پریشانی می‌کنید. هرگز احساس آرامش ندارید زیرا همیشه یک نفر وجود دارد که عصبانی است یا مشکلی هست که باید حل شود. و کسی که باید مشکلات را حل کند شما هستید.

  1. همیشه خسته‌اید ولی دلیل آن را نمی‌دانید.

برای این که به طور مداوم نیازهای دیگران را برآورده کنید، همه انرژی خود را صرف آنها می‌کنید ولی به نیازهای خودتان رسیدگی نمی‌کنید.

  1. دیگران به‌آسانی از شما سوء‌استفاده می‌کنند.

وقتی دیگران شرایط توافق‌شده را زیر پا می‌گذارند، سکوت می‌کنید. آنها نیز می‌دانند که شما شکایت نخواهید کرد. حتی ممکن است احساس کنید نزدیک‌تان شما را فریب داده‌اند.

  1. همیشه آزرده‌خاطر هستید.

در حالت عادی، شما هیچ وقت کاری را انجام نمی‌دهید که واقعاً خودتان می‌خواهید و معمولاً دنباله‌رو دیگران هستید. این به نفرت از دیگران و انتخاب‌های‌شان منجر می‌شود.

  1. عمیقاً احساس می‌کنید هیچ کس به شما احترام نمی‌گذارد.

احتمالاً به این خاطر که بارها خود را ضعیف و ترسو نشان داده‌اید، دیگران دلیلی نمی‌بینند به شما احترام بگذارند.

  1. به‌سختی می‌توانید تصمیم‌گیری کنید.

سخت است که بخواهید بر اساس خواسته‌های خودتان تصمیمی بگیرید چرا که همیشه به خواسته‌های دیگران فکر می‌کنید. وقتی واقعاً مجبورید برای خودتان تصمیم‌گیری کنید، کاری بسیار طاقت‌فرسا است.

  1. در مورد هویت، علاقمندی‌ها‌ و اولویت‌های‌تان خیلی مطمئن نیستید.

انگار به یک بحران هویتی دچار هستید. نمی‌دانید از چه چیزی خوش‌تان می‌آید و چه چیزی را دوست ندارید. حتی نمی‌دانید این که برای خودتان تصمیم بگیرید و کاری را مطابق میل خودتان انجام دهید، چه احساسی دارد.

چه کاری از دست شما برمی‌آید ؟

چه کاری از دست شما برمی‌آید ؟

آیا با برخی از این ویژگی‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کنید؟ اگر این طور است، برای ایجاد حد و مرز روابط سالم، باید سه قدم مهم بردارید.

این موقعیت را تصور کنید: شما باید ساعت 3:45 دقیقه به دنبال بچه‌های‌تان بروید. هر روز ساعت 3:15 دقیقه محل کار خود را ترک می‌کنید و این روال از چهار سال پیش که کار خود را شروع کردید تاکنون ثابت بوده است. رئیس‌تان واقعاً از شما حمایت می‌کرد و به شما گفته بود که کاملاً آزاد هستید ساعت‌های کاری‌تان را خودتان انتخاب کنید.

اما در طول دو هفته گذشته، آنها یک بار در هفته در ساعت 3:30 دقیقه جلسات مشاوره ازدواج برگزار کرده بودند و شما هم مجبور بودید در آنها حضور داشته باشید. انجام این کار با برنامه گرفتن بچه‌ها از مدرسه تداخل داشت.

قدم اول: خود را جای دیگران بگذارید و در مورد نیت آنها خوش‌بین باشید.

در مورد موقعیت فرضی بالا، می‌توانید صحبت خود را به این صورت شروع کنید: «من می‌دانم که شما مجبورید برنامه‌های زمانی زیادی را برای اعضای گروه هماهنگ کنید و این کار سختی است.»

قدم دوم: حد و مرز روابط خود را به روشنی مشخص کنید.

باید در مورد وضعیت خود به گونه‌ای توضیح بدهید که طرف مقابل بتواند احساسات و نیازهای شما را درک کند. «من فقط می خواهم به شما یادآوری کنم که مجبورم هر روز ساعت 3 و 15 دقیقه به دنبال بچه‌هایم بروم و نمی توانم در جلساتی که بعد از این زمان تشکیل می‌شود، شرکت کنم.»

قدم سوم: به آنها اطلاعات بیشتری بدهید.

مشخص کنید که چه انتظاری از آنها در آینده دارید. و فراموش نکنید که از آنها به خاطر احترام به حریم شخصی‌تان پیشاپیش تشکر کنید. این خیلی تأثیرگذار است. «من کار کردن در این‌جا را خیلی دوست دارم و بسیار ممنونم که به من اجازه دادید در انتخاب ساعت‌های کاری‌ام آزاد باشم. اگر این وضعیت تغییر کرده است، لطفاً به من اطلاع بدهید زیرا در آن صورت متأسفانه مجبور می‌شوم به دنبال کار دیگری بگردم.»

در مجموع، اگر چه ایجاد حد و مرز روابط در زندگی فوق‌العاده دشوار است، در بلندمدت آزادی بیشتری به شما می‌دهد. بنابراین، همیشه به خودتان یادآوری کنید که اگر موضع خود را حفظ کنید به دیگران اجازه نخواهید داد به حریم شخصی شما تجاوز کنند.

مترجم :

مجموعه رادیو بینا

منبع:

نوشته دکتر ویتنی کازارِس ( Whitney Casares )

www.psychologytoday.com

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند
امتیاز شما :
ElGrandeToto - 7elmet Ado 6(MP3_320K)