چرا برخی ازدواجها دوام زیادی دارند و برخی نه ؟
فهرست مطالب
این که چرا فقط برخی از روابط عاشقانه برای سالهای متمادی ادامه پیدا میکنند، گیجکننده به نظر میرسد. اگر از بیرون به مسئله نگاه کنیم، انگار ازدواج ظالمانهترین و خطرناکترین قمار زندگی است. توضیح مفهوم عشق به یک کودک یا مسافری از سیارهای دیگر احتمالاً او را گیج میکند: همه زوجها در مراسم ازدواج به هم قول میدهند که تا پایان عمر در خوشیها و سختیها در کنار هم باشند. بعد، به دلایلی ورای درک ما، برخی از آنها در کنار هم میمانند و برخی دیگر نه و کارشان به جدایی ختم می شود.
عوامل شناختهشده جدایی چقدر اهمیت دارند؟
ما میدانیم گاهی اوقات افراد از هم جدا میشوند چون یکی از دوطرف شریک جوانتری میخواهد، به دنبال رابطه جنسی بهتری است، دوست دارد با آدم هیجانانگیزتری زندگی کند، یا شاید سرگرمیها یا دیدگاههای سیاسیاش تغییر کرده است. شاید هم در نظر او، همه چیز رنگ و بوی کهنگی به خود گرفته است.
اما نقش این عوامل کمتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. هزینههای مادی و معنوی جدایی، هزینههای زیادی که افراد برای با هم بودن متحمل میشوند، یا مشکلاتی که بعد از جدایی برای فرزندان اتفاق میافتد را در نظر بگیرید. با توجه به این موارد، میتوانیم با اطمینان زیادی بگوییم که تقریباً هیچکس صرفاً به خاطر متفاوت بودن با شریکش تصمیم به جدایی نمیگیرد. ما در ادامه میخواهیم عوامل ظاهری جدایی را نادیده بگیریم و بر روی جنبههای روانی مسئله تمرکز کنیم.
واقعاً چرا زوجها از هم جدا میشوند؟
دلیل واقعی جدایی این است که یکی از زوجین یا هر دوی آنها حس میکند شنیده نشده است؛ چیزی که از نظر آنها مهم بوده، نادیده گرفته شده، یا به دیدگاه آنها بیحرمتی شده است. در این وضعیت، موضوع بحث اهمیتی ندارد؛ ممکن است در مورد مسائل مالی، شیوه تربیت فرزندان، نحوه گذراندن روزهای تعطیل، یا تعریف آنها از صمیمیت و ابراز محبت باشد.
آنچه قابلتحمل نیست احساس بیتوجهی طرف مقابل به تفاوتهایمان است. وجود تفاوتها هیچ وقت بهخودیخود مشکلی ایجاد نمیکند.
ما فقط به این خاطر که با شریکمان اختلافنظر داریم از او جدا نمیشویم. ما میتوانیم مخالفت با خواستههایمان را تحمل کنیم؛ میتوانیم با این واقعیت کنار بیاییم که شریکمان دیدگاه سیاسی متفاوتی دارد، دیگر به اندازه سالهای قبل جوان نیست، دوستان خاص خودش را دارد، یا سرگرمیهای متفاوتی دارد. اما وقتی سعی میکنیم مشکلساز بودن این تفاوتها را توضیح دهیم و او به حرفمان گوش نمیدهد، صبرمان لبریز میشود. وقتی به نظر میرسد طرف مقابل نسبت به نگاه خاص ما به زندگی اساساً بیتفاوت است، احساس تنهایی کرده و از این وضعیت خشمگین میشویم. به این نتیجه میرسیم که تنها بودن بهتر از دیده نشدن است چرا که در آن رابطه بهظاهر مشترک، هم دیده نمیشدیم و هم احساس تنهایی میکردیم.
در چه صورت یک رابطه ادامه پیدا میکند؟
بین شریکی که بر اساس خواسته ما عمل نمیکند و شریکی که به خواسته ما توجه نمیکند، تفاوت زیادی وجود دارد. ما با کسی که وجه اشتراک زیادی با او نداریم، زندگی میکنیم اما فقط تا زمانی که آن فرد نشان بدهد برای باورهای و علایق ما اهمیت قائل است؛ با کسی که نگاه متفاوتی به رابطه جنسی دارد زندگی میکنیم، به این شرط که بتواند در مواقعی از زاویه ما هم به این مسئله نگاه کند، و خواستهها و انتظارات ما را کمی درک کند؛ یا با کسی که نیازهای عاطفی متفاوتی دارد کنار میآییم، در صورتی که جسارت شنیدن نیازهای ما را داشته باشد.
ما نیاز نداریم شریکمان همیشه با ما موافقت کند ولی میخواهیم نشان بدهد که جهانبینی ما را درک میکند. عبارت «من درک میکنم» بهتنهایی میتواند بیشتر از همه جشنهای سالگرد ازدواج یا جلسههای مشاوره به حفظ یک رابطه زناشویی کمک کند. پس، شایسته است که این عبارت را عاشقانهترین عبارتی بدانیم که میتوان به زبان آورد.
خلاصه کلام
اگر میخواهیم رابطه عاشقانه خود را برای مدتی طولانی حفظ کنیم، لازم نیست خیلی زیبا یا ثروتمند باشیم. مجبور نیستیم که در رابطه جنسی بینظیر باشیم یا در همه چیز با یکدیگر موافق باشیم. فقط باید مطمئن شویم که شنونده خوبی هستیم.
وقتی شریکمان نیاز دارد مطلب خیلی مهمی را به ما منتقل کند، باید بتوانیم موضع متفاوت او را تحمل کنیم و به او بگوییم: «من میفهمم که این مسئله اهمیت زیادی برای تو دارد و نهایت سعیام را میکنم تا راهحلی برای آن پیدا کنم». از اینجا به بعد، واقعاً مهم نیست که راهحل ما به تغییری اساسی منجر شود یا نه. ممکن است باز هم در مواردی از یکدیگر ناراحت یا مأیوس شویم، اما با این طرزفکر احتمال کمی دارد که صرفاً به خاطر تفاوتهایمان به جدایی فکر کنیم. به شما پیشنهاد می کنیم که از مقاله باور های غلط در مورد طلاق هم دیدن فرمایید.
منبع:
نظرات
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند